این روزها من به طور دائم دارم توی راه به اجبار نوحه گوش میکنم . جرأت هم نمیکنم به راننده بگویم خاموشش کند که شاید با بیل خاموش شوم و یا حداقلش این است که پیادهام میکند وسط راه. یک بار که دیگر واقعاً صدای یکی از مداحان معروف داشت مغزم را سوهان میکشید، گفتم و علاوه بر اینکه راننده تا خود زنجان با چشمهایش از توی آینه داشت به من فحش ناجور میداد، پیرمرد بغل دستیام نیم ساعت نصیحتم کرد تا من کافر ضد دین را به راه راست هدایت کند. هدفون هم که توی گوشم میگذارم تا موسیقی خودم را گوش کنم که اتفاقاً هیچ وقت هم شاد نیست، تلفیق نوحه با موسیقی کولیان یونان اصلاً چیز خوبی از آب درنمیآید.
----------
یک جور خلبازی عاشقانه:
ماهی کوچک قرمز توی دلم دارد میمیرد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر