جاده بی هیچ اتفاق تازهای این روزها فقط مرا به مقصد میرساند. طولانیتر میشود این راه هر روز و من خسته تر. نمیرسم ...
- - - - - - - - -
یک جور خلبازی عاشقانه:
کجای 360 درجه ایستادهای، من هنوز دارم دور میزنم ...
جاده خاکی:
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند در راهِ هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلبِ خون شده بشکست می رود
اول اگر چه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته ست می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبارِ معرکه بنشست می رود
اینجا کسی برایِ خودش حکم می دهد آن دیگری همیشه به پیوست می رود
وای از غرورِ تازه به دوران رسیده ای وقتی میانِ طایفه ای پست می رود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
این لحظه ها که قیمتِ قدِ کمان ِ ماست تیری ست بی نشانه که از شصت می رود
بیراهه ها به مقصد ِ خود ساده می رسند اما مسیرِ جاده به بن بست می رود
(افشین یداللهی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر