۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

کریم خاله اوغلو

کریم خاله‌‌اوغلو(کریم پسرخاله) را جاده از ما گرفت و هنوز هم که به نزدیکی‌های پیرسقا می‌رسم دلم می‌گیرد و حالم از همه جاده‌های بی‌معرفت دنیا به هم می‌خورد.
کریم خاله‌اوغلو را جاده از ما گرفت، توی آن غروب دلگیر جمعه 30 دی‌ماه 79 که فردایش من و داود امتحان ریاضی 3 داشتیم و با آن چشمهای باد کرده و قرمز از گریه ندانستیم چه نوشتیم توی برگه.
کریم خاله‌اوغلو را جاده از ما گرفت و فرصت نشد تا سرمشق آخری را که به من داده بود و تمرین کرده بودم نشانش بدهم تا مهربانانه ایرادهایم را بگیرد و بگوید: "پسر، خوب می‌نویسیا". کریم خاله‌اوغلو که رفت آنقدر ننوشتم و تمرین نکردم تا بدخط شدم.
کریم خاله‌اوغلو را جاده از ما گرفت و 2 پسرش بابک و سیاوش را. همسایه دیوار به دیوار خانه عمه‌ام بودند، و بابک همبازی مسعود پسرعمه‌ام بود. بور بود و همیشه از چشم‌های ریزش شیطنت می‌ریخت و هر وقت می‌دیدمش توپی را زیر پایش داشت بازی می‌داد.
کریم خاله‌اوغلو پسرخاله من نبود، کریم خاله‌اوغلو پسرخاله همه بود، کریم خاله‌اوغلو پسرخاله همه صائین‌قلعه‌ای ها بود و دلش به اندازه همه آدم های دنیا جا داشت.
کریم خاله‌اوغلو را جاده از ما گرفت...

- یادداشت محمد معینی : هنوز دوستت دارد

هیچ نظری موجود نیست: