"آقا من شیشه رو یه کم بدم پایین اذیت میشین؟"، "دود سیگار ناراحتتون که نمیکنه؟"، " میتونه این چراغ بالای سرمون روشن باشه ؟"،"شما که با موسیقی مشکلی ندارید، میخوام پخش ماشینو روشن کنم"؟
و من را هیچ چیزی اذیت نمیکرد، از چیزی ناراحت نمیشدم و هیچ مشکلی نداشتم با هیچ کس و چیزی و فقط داشتم فکر میکردم که آخر کی از قفس آهنی متحرکم که شیشههایش میتوانند بالا و پایین شوند خلاص میشوم ؟ کی زمان حبسم تمام میشود و این 2 ساعته هر روزه و مدام ؟ کی ؟ کی ...
کنارگذر:
خسته شدهام، همین !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر