۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

خوشه خوب

دستی به شانه‌ام می‌خورد از صندلی پشت و چشمانم را از صفحه آخر ضمیمه روزنامه اعتماد و آدم‌های احمد غلامی می‌کشاند به سمت عقب و یک پیرمرد ساده جای خطوط درهم روزنامه در نگاهم می‌نشیند.
می‌پرسد:" پسرم نگاه می‌کنی ببینی توی روزنامه نوشته که از کی بریم پول خوشه‌هامون را بگیریم؟ پسر همسایه‌مون با موبایلش پرسید و بهم گفت خوشه 2 شدیم، همه خوشه‌ 3 شدن، خوشه 2 خوبه ؟"
توی روزنامه ننوشته بود که پول خوشه‌ها را کی می‌دهند و من داشتم به این فکر می‌کردم که 100 هزارتومن کجای این زندگی را پر‌می‌کند که به پیرمرد بگویم خوشه 2 خوب است. روزنامه را گذاشتم توی‌ کیفم، مگر اصلاً توی راه هم روزنامه می‌خوانند ؟!

- - - - - - - -
کنارگذر:
"دیشب خواب کارواش دیدم". این را پشت یک اتوبوس کثیف نوشته بودند.

جاده‌خاکی:
حوا که نبوده ام.متاسفم که هنوز آدم هم نشده ام!
(قهوه‌ات را بنوش و باور کن)

هیچ نظری موجود نیست: