۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

چهارمین ...

چرخ‌های ماشین دنده‌هایش را شمرد تا این چهارمی باشد امروز. دو تا صبح ، دوتا شب . هوا که سردتر شود ، تعدادشان بیشتر ‌خواهد شد.هر وقت ماشین از روی جنازه‌شان رد می شود، می‌لرزد،‌ مثل تن من. یعنی فردا چند سگ زیر چرخ‌ها له می‌شوند ؟



يک جور خل‌بازي عاشقانه:
مي توانم با پاهاي تو راه بروم ، با چشم هايت ببينم و با دهانت آواز بخوانم...



جاده خاکی:
مرا از صليبم پايين بكشيد!
كتاب ها دروغ نوشته اند
وقتي لب هايت براي يك چكه عشق چاك خورده اند
مسيح هم اگر باشي
وسوسه عاشق شدن رهايت نخواهد كرد!

(کریم شفایی)

هیچ نظری موجود نیست: