۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

مجله خانوادگی، تفریحی و sms

خورشید غروب نکرده هنوز و در اتفاقی نادر من دارم زود به خانه برمی‌گردم. خوشحالم که می‌توانم در راه برگشت هم مطالعه کنم. راننده آشناست، پنج سالی می‌شود می‌شناسمش. "مهرنامه" را از کیفم درمی‌آورم. راننده می‌گوید:"این عزت‌الله انتظامیه؟" داریوش شایگان را می‌گفت که عکسش روی جلد مجله بود. ورق می‌زنم و به مطلب قوچانی می‌رسم تا بدانم "چرا نباید لائیک بود؟" مشغول خواندنم که باز می‌پرسد:"حوادث هم داره مجله‌ات؟" و من شناسنامه مجله را یاد می‌آورم که نوشته بود ماهنامه خبری، تحلیلی و آموزشی در زمینه علوم انسانی و علوم اجتماعی. دیگر ورق نمی‌زنم و مجله را می‌گذارم توی کیفم تا یک وقت نپرسد مجله‌ات جدول دارد ؟ اس‌ام‌اس های خنده دار چطور؟ عکس جدید مهناز افشار رو هم چاپ کردن؟
توی جاده نباید مجله و روزنامه خواند. باران جاده را می‌شورد.
جاده خاکی:
... تو با دلتنگیای من
تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری
تظاهر میکنم هستی ...

هیچ نظری موجود نیست: