۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

آقای فامیل سببی !

آقای فامیل سببی که بار اول بود می دیدمش خیلی با احتیاط ماشین تازه‌اش را می‌راند، دستمال گردن و ادکلن‌اش بدجور بوی دورانی را می‌داد که تازه به آن رسیده بود. بعد از اینکه آمدند عید ما را دیدند! داشتیم با هم می‌رفتیم که باکش را با کارت سوخت ماشین ما پر از بنزین کند، چون لابد 400 تومان خیلی پول است برای هر لیتر بنزین یک ماشین 50 میلیونی‌. ‌گفتند آنور بوده، چقدر و کجایش را ندانستم، ندانستم این آنور کابل است، تور یک هفته‌ای به سواحل خلیج فارس است یا لندنی، پاریسی یا جایی مثل اینجاها که بهش می‌گویند خارج !.
در مسیر پمپ بنزین از فرهنگ ما ایرانی‌ها(اشاره‌اش اصلاً به خودش نبود) ایراد می‌گرفت، از بد رانندگی‌ کردنمان، فحش دادنمان، دعوا کردنمان. آقای فامیل سببی خیلی آرام و بد می‌راند که ماشینی از پشت ‌پیچید جلویش و راننده‌اش گفت:"آقا آخه این چه وضع رانندگی کردنه؟، ترافیک پشت سرتو ببین". آقای فامیل شیشه را داد پائین، دهانش را خیلی باز کرد و با صدای بلند حرف‌هایی را زد که نمی‌توانم بنویسمشان! .

آقای فامیل سببی به طرح نظرات جامعه‌شناسانه‌اش در مورد ما‌ ایرانی‌ها ! ادامه داد.
- - - - - - - - - - - - - - - - -
کنارگذر:
شاید بروم سفر، دلم جاده می‌خواهد، طولانی.

هیچ نظری موجود نیست: