جاده شلوغ بود، چند ساعتی مانده بود به سال تحویل. موهای دختر کوچولو را لابد مادرش دم موشی بسته بود و دو گل سر صورتی زده بود روی موهای طلاییاش. روی صندلی عقب نشسته بود، بین من و پدرش که خیره شده بود به آخرین غروب سال. کیسه نایلونی که یک ماهی قرمز کوچک در آن مضطرب بود را سفت گرفته بود دستش، انگار که ماهی میخواهد بال دربیاورد و بپرد. دو سه بار از پدرش پرسید:"بابا، ماهیه نمیره یه وقت، خفه نشه؟" و بعد از شنیدن "نه" بی تفاوت پدرش، سریع در کیسه را باز و بسته میکرد که هوا برود توی کیسه و "ماهیه" نمیرد یه وقت!.
رسیده بودیم که راننده در شلوغی شهر بیهوا زد روی ترمز، سرم خورد به صندلی جلویی و در میان بوق و فحش و سر و صداهای دیگر، صدای گریه دخترک را شنیدم که داد میزد :"ماهیم".
کیسه نایلونی پرت شده بود جلو و ماهیه داشت توی فضای بین دو صندلی جلو بالا و پائین میپرید. راننده بیتوجه به همه چیز پرید پائین و از صندوق عقب یک شیشه آب آورد و ماهیه را انداخت توی شیشه.
لب ورچیده بود و صورتش خیس بود از اشک. رفته بود بغل پدرش و شیشه نوشابه را سفت بغل کرده بود تا ماهیه نپرد، نمیرد یه وقت، زنده بماند.
- - - - - - - - - - - - - - -
کنارگذر:
88 بساطش را جمع کرد و رفت، بی آنکه کسی بدرقهاش کند و دلی برایش تنگ شود، کسی هم پشت سرش آب نریخت تا برنگردد سال بد، سال اشک.
کنارگذر 2:
سال نو مبارک. جادههای 89 سلام.
یکجور خلبازی عاشقانه:
داشتن یا نداشتن، مسئله همین است. دارمت یا ندارمت؟ اصلاً باید داشته باشمت یا نه. الان، همین الان که ندارمت؟ دارمت؟ دلم برای ریز خندههایت تنگ شده دیوانه.
رسیده بودیم که راننده در شلوغی شهر بیهوا زد روی ترمز، سرم خورد به صندلی جلویی و در میان بوق و فحش و سر و صداهای دیگر، صدای گریه دخترک را شنیدم که داد میزد :"ماهیم".
کیسه نایلونی پرت شده بود جلو و ماهیه داشت توی فضای بین دو صندلی جلو بالا و پائین میپرید. راننده بیتوجه به همه چیز پرید پائین و از صندوق عقب یک شیشه آب آورد و ماهیه را انداخت توی شیشه.
لب ورچیده بود و صورتش خیس بود از اشک. رفته بود بغل پدرش و شیشه نوشابه را سفت بغل کرده بود تا ماهیه نپرد، نمیرد یه وقت، زنده بماند.
- - - - - - - - - - - - - - -
کنارگذر:
88 بساطش را جمع کرد و رفت، بی آنکه کسی بدرقهاش کند و دلی برایش تنگ شود، کسی هم پشت سرش آب نریخت تا برنگردد سال بد، سال اشک.
کنارگذر 2:
سال نو مبارک. جادههای 89 سلام.
یکجور خلبازی عاشقانه:
داشتن یا نداشتن، مسئله همین است. دارمت یا ندارمت؟ اصلاً باید داشته باشمت یا نه. الان، همین الان که ندارمت؟ دارمت؟ دلم برای ریز خندههایت تنگ شده دیوانه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر