۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

سراومد زمستون

گلبرگهای میخکهای سرخ را باد می پراکند و ما می خواندیم : " سر اومد زمستون ...."
باد در غروب زمستانی 19 اسفند میهمانمان بود و ما می خواندیم :" ... موجی در موجی می بندد و ..."
باد در صبحگاه 19 اسفند سال 1363 می خواند:" ... تق تق تتق تتق تتق ..." و ما در غروب زیبا و دل انگیز 19 اسفند 1388 می خواندیم :" سر اومد زمستون ، شکفته بهارون ، گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون ..." و چه زیبا و به یاد ماندنی شد غروب 19 اسفند 1388 در گورستان زنجان ،گورستانی که عطر زندگی داشت ، گورستانی که بوی زندگی می داد و چقدر بزرگ بود جمعی که جشن به یاد بزرگی گرفته بودند ، بزرگی که یادگارش همراه و رفیق ماست .
"... سر اومد زمستون ..."

کنارگذر:
به تو آن جمله معروف را نگفتم رفیق. نگفتم: "خدا رحمتش کنه". توی گورستان داشت با ما سرود می‌‌خواند، گلبرگ میخک‌های سرخ دور تنش می‌رقصیدند.

هیچ نظری موجود نیست: