۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه
زیر باران مانده بودی
امروز با یک تریلی به زنجان آمدم، راننده بار آجر زده بود از یزد. صدای شجریان با مه و رنگ قشنگ درختان کنار جاده قاطی شده بود. پیاده که میشدم راننده کرایه نگرفت و گفت: زیر باران مانده بودی …
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر