۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه
مش اسمایول
خبر درگذشت اسماعیل ططری، نماینده سابق مردم کرمانشاه در مجلس و عکسش صفحه اول شرق بود. جلو نشسته بودم و تازه شروع کرده بودم به خواندن روزنامه. دو نفر پیرمرد پشت نشسته بودند. یکیشان از دیگری بپرسید:"چی نوشته تو روزنامهاش؟" گفت:"هیچی، نوشته مش اسمایول مرده." آن یکی گفت:"معلومه آدم مهمی بوده که تو صفحه اول روزنامه آگهی ترحیمش رو چاپ کردن."
۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه
15 توصیه برای دلپذیرتر کردن مسافرت جادهای
برای اینکه از مسافرت جادهایتان لذت ببرید، 15 پیشنهاد برایتان دارم، پیشنهادهایی از جنس تجربه که میتوانید امتحانشان کنید.
1- اگر باد اذیتتان نمیکند و سردرد نمیگیرید، از میانه تابستان تا اوایل پاییز(یعنی همین حالا) شیشه را کمی پایین بدهید، دستتان را بیرون ببرید و گردش باد میان انگشتانتان را حس کنید. اختلاف دمای مناطق مختلف به ویژه جاهایی که درخت زیاد دارد و حس لمس باد احساس خوبی دارد.
2- موزیکی که در جاده گوش میدهید را به تناسب حال و هوای روز انتخاب کنید. با تجربه خود من صبحها، موسیقی سنتی بیشتر روی جاده مینشیند، مثلاً شجریان. برای بعدازظهرها و عصر میتوان پاپ قدیمی و جدید ایرانی گوش داد، ابی و گوگوش و ستار مثلاً. موسیقیهای ریتم تند هم بد نیست اگر اهلش هستید، ترکی اگر دوست دارید فرهات گوچر و خارجی هم کریس دی برگ. شبها هم وقت موسیقی آرام و موسیقیهای تلفیقی است، صدای سهیل نفیسی، مهسا وحدت، حبیب و شهیار قنبری روی تن شب خوب مینشیند. از خارجیها هم سلین دیون، اواناسنس و موسیقی یونانی. موسیقی گوش دادن در ظهر تابستان را فراموش کنید، چیزی جز وز وز به گوشتان نمیرسد و کسی دارد انگار با ناخن روی شیشه میکشد.
3- نقشه جدید همراه داشته باشید، با نشانی پمپهای بنزین و پمپ گاز. روی موبایلتان هم میتوانید این نقشه را داشته باشید. حس اعتماد به نفس آشنایی به جاده و دانستن مقصد بعدی لذت بخش است. تلفنهای خانه معلم و مهمانسراهای مقصد را گوشه نقشهتان یادداشت کنید.
4- آرام برانید، سرعتتان 5 الی 10 کیلومتر پایینتر از حد مجاز باشد. دوربینهای کنترل سرعت پلیسراه به ویژه آنهایی که در گشتهای نامحسوس هستند رقمی بیش از سرعت واقعیتان را نشان میدهند و شما هیچ راهی برای اثبات آرام راندن و عدم خلافتان ندارید. جریمه سرعت زیاد 25 هزار تومان است و گواهینامهتان هم ضبط میشود. آرام برانید، مناظر کنار جاده زیباتر از ماشین پلیس است.
5- همه چیزهایی که در طول مسافرت نیاز دارید از شهرهای مسیرتان یا از مبدا بخرید. فروشگاههای بینراهی همیشه گرانترند. جالب است که این گرانفروشی قانونی است، ابلاغیهای دارند که به آنها حق میدهد اجناسشان را تا 30 درصد گرانتر بفروشند.
6- اگر سیگار میکشید، یک زیرسیگاری کوچک با عمق کمی بیشتر از زیرسیگاریهای معمولی، خیلی به کارتان میآید. خاکستر سیگار به داخل برنمیگردد، ماشینتان کثیف نمیشود و هر بار که ته سیگار را بیرون میاندازید، استرس این را ندارید که نکند روی صندلی عقب افتاده باشد.
7- خیلی از ماها عادت به نوشیدن چای داریم، فلاسک خوب چای را تا 4،5 ساعت داغ و تازه نگه میدارد. اما ماشین در حال حرکت، اصلاً محل مناسبی برای نوشیدن چای نیست. با افتادن در یکی از چاله چولههای عمیق و بسیار جادههای ایران، به راحتی با چای آب پز میشوید. توقف کنید، زیر سایه درختی یا در پارکینگی خلوت.
8- اگر در ماشین میخواهید تنقلات مصرف کنید در انتخابشان دقت کنید. اگر میخواهید لواشک و آلوچه و آلبالوخشکه بخورید باید بدانید سرویسهای بهداشتی مسیرهای جادهای خیلی زیاد نیست! خوردن پفک دستهایتان و به تبع آن فرمان و لباس و دنده را کثیف میکند و حس بدی به شما دست میدهد. پسته برای خورده شدن به هر دو دست شما نیاز دارد، پس فرمان را چه کسی بگیرد؟ پسته خیس که الان اتفاقاً فصلش است بدتر. تنقلات بستهبندی شده "مزمز" به خاطر تنوع و قیمت مناسبش انتخاب مناسبی است. ضمنا خوردن در حین رانندگی جریمه دارد، ولی اگر احتیاط کنید خطری ندارد.
9- از تلفن همراه در حین رانندگی استفاده نکنید، نه به خاطر خطراتش و احتمال جریمه پلیس، به خاطر اینکه حواس شما را کاملاً از موضوعی که در ذهن داشتید پرت میکند، مسیر را اشتباهی میروید، یادتان میرود بنزین بزنید و البته مهمتر از همه، یک تماس کاری در یک مسافرت غیرکاری میتواند کل لذت مسافرتتان را در کسری از دقیقه به کلی نابود کند.
10- لباس نخی و راحتی رنگ روشن بپوشید. تا وقتی خسته و عرقکرده از ماشین پیاده میشوید، شوره زیر بغلتان از شما تصویر یک آدم شلخته و کثیف را به نمایش نگذارد. پوشاک الیاف طبیعی بهترین انتخاب است برای مسافرت جادهای.
11- به کارتبانک و تبلیغات بانکها اعتماد نکنید، پول نقد کافی همراه داشته باشید تا به دلیل خرابیهای عابربانکها اعصابتان بیخودی خرد نشود. بعضی وقتها ممکن است یک روز قبل تعطیل مثل پنجشنبه، دستگاه کارت شما را قورت دهد و شما باید تا پس فردا برای پس گرفتن کارتتان صبر کنید.
12- هر بسته کیسه زباله بزرگ که بیش از 30 کیسه زباله در آن است کمتر از هزار تومان قیمت دارد، توی مسیر به هر حال سطل زباله پیدا میشود تا زبالههایی را که تولید کردهاید درون آن بیندازید، زباله را در طبیعت نریزید، زباله را در طبیعت نریزید، زباله را در طبیعت نریزید.
13- کباب کردن جوجه و گوشت در طبیعت خیلی میچسبد، به شرط اینکه آتش را بعد از آن حتماً خاموش کنید، شاید اگر اینکار را نکنید، دفعه بعد، همانجا، ولی در یک بیابان کباب بپزید.
14- خوابیدن در چادر حس خوبی دارد. به شرط اینکه محل مناسبی را برای چادر زدن انتخاب کنید و بستن و باز کردن چادر را خوب بلد باشید. چادر زدن در بیرون شهرها و جاهای خلوت اصلاً کار عاقلانهای نیست. چادر را خوب نصب و مهار کنید و پوشش بارانگیرش را حتماٌ روی چادر بیندازید. هوا حساب و کتاب ندارد.
15- شارژ تلفن همراه در مسافرت به دلیل جستجوی دائم آنتنهای بیتیاس زودتر از معمول خالی میشود، شارژ فندکی اگر ندارید، موبایلتان را همیشه فول شارژ نگه دارید.
۱۳۸۹ تیر ۲۹, سهشنبه
جاده خوشبختی
جاده خوشبختی در دست تعمیره / دور بزن برگرد اسم این تقدیره
پل رابطه در دست احداثه / تامین بودجه!کار تو دست اندازه
کیوسک - آلبوم آدم معمولی
پل رابطه در دست احداثه / تامین بودجه!کار تو دست اندازه
کیوسک - آلبوم آدم معمولی
۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه
۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه
میفهمی چی میگم ؟ !
عجله داشتم، خیلی عجله داشتم، باید ساعت 6:30 عصر میرسیدم به شمال شرقی تهران، ساعت 6 بود و من در غربیترین نقطه تهران، جلوی در خانه منتظر آژانس بودم. بالاخره رسید، خونسردترین رانندهای بود که تا حالا دیده بودم. پرسیدم: کی میرسیم؟ گفت: "یکی دو ساعت دیگه".ترافیک شدیدی بود توی اتوبانها. کلافه بودم، گرما از یک طرف، استرس دیر رسیدن از طرف دیگر و خونسردی راننده هم عامل مضاعفی شده بود برای حرص خوردنم. اصلاً تلاشی نمیکرد برای پیدا کردن مسیرهای خلوتتر و مسیر طولانی تر میشد هی. بدتر از همه وقتی بود که شروع کرد به حرف زدن. تمام میکرد حرفهایش را مگر. هر جملهای که میگفت صورتش را کامل برمیگرداند سمت من و با صدای بلند میگفت: "میفهمی چی میگم ؟!"
فهمیده و نفهمیده تأییدش میکردم، فقط به این امید که تمام کند حرفهایش و تندتر براند کمی. صبرم تمام شد دیگر، گفتم: "آقا جون یه کم سریعتر، من دیرم شده، میفهمی چی میگم ؟."
انگار فهمیده بود، آرام تر راند و من بعد از یک ساعت و 50 دقیقه رسیدم به مقصد. دوهزار تومن هم بیشتر کرایه گرفت تا من کاملاً فهمیده باشم او چه میگوید.
کنارگذر:
آب زنید راه را ...
یکجور خلبازی عاشقانه:
میآیی دیوانگی کنیم، دوست داری؟
۱۳۸۹ تیر ۲۲, سهشنبه
یعنی میرسونیم ؟
آخرین مسافر شب بودم باز. ساعت از سه نیمه شب گذشته که پیکان قراضهای جلوی پایم نگه داشت. آقا ماشالله بداخلاق بود، از تبریز میرفت تهران. دو ساعتی در زنجان خوابیده بود که پشهها امانش نداده بودند. شاکی بود و مدام غر میزد. تازه از زنجان راه افتاده بودیم که گفت: "بنزین ندارم". نمیدانست پمپ بنزین بعد از پلیسراه را دارند بازسازی میکنند. انگار که من متهم باشم کلی بابت نبود پمپ بنزین در راه ملامت شدم. گفت: تا صائین قلعه چند تا داریم گفتم: 65 تا. گفت: تا آنجا ماشین من چند لیتر بنزین میسوزاند. گفتم: حدود هشت، نه تا. گفت: مطمئنی؟ گفتم: فکر کنم. گفت: سه تا توی باک دارم، پنج لیتر هم پشت ماشین دارم.
خدا خدا میکردم بنزینش برساند تا پمپ بنزین. سه لیتر باک در قره بلاغ تمام شد، با غرولند پیاده شد و پنچ لیتر بنزین را توی باک خالی کرد. روی پل نگه داشته بود، تاریک بود و خطرناک. راه افتادیم. هر چند دقیقه میپرسید: یعنی میرسونیم ؟. بنزین را میگفت. من هم چارهای جز تاییدش نداشتم. چشمم را خواب میبرد، شیشه را پایین داده بودم و سرم را برده بودم بیرون تا خواب از سرم بپرد آخر یک بار که پنج دقیقه خوابیدم ماشالله بیدارم کرد و با عصبانیت گفت:" تو چه جور همسفری هستی، نخواب." رسیدیم صائین قلعه، خوشحال بودم. باز پرسید: یعنی میرسونم؟ گفتم: حتماً، تا پمپ بنزین راهی نیست.
رفت. انگار که تازه آزاد شده باشم، نفس راحتی کشیدیم. نگران بودم که دنده عقب بگیرد و باز بپرسد: یعنی میرسونم؟ . چراغهایش توی شب گم شد.
کنارگذر:
امروز یکسال شد. یکسال از مرگ داییام بر اثر یک اتفاق و غمی که نشاند توی دل ما و مادرم را شکسته و پیر کرد گذشت. دایی، علیرضا مرد شده، مرضیه و مینا هم خانومی شدهاند برای خودشان. دایی دلم برایت تنگ شده، برای نگاه همیشه مهربانت و محبتت که هیچوقت دروغ نبود.
یکجور خلبازی عاشقانه:
"سردمه، چون صداتو نشنیدم."
دیالوگ امیر جعفری در زیر هشت
۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه
۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه
روز قلم
امروز روز قلم است. گرامی باد.
کارتون: نیکآهنگ کوثر
کنارگذر:بعد از چند ماه تعطیلی وبلاگ دیگرم را دوباره راه انداختم. آدرسش عوض شد. عنوانش نه. اینجا ببینید، این خانه سیاه است
کارتون: نیکآهنگ کوثر
کنارگذر:بعد از چند ماه تعطیلی وبلاگ دیگرم را دوباره راه انداختم. آدرسش عوض شد. عنوانش نه. اینجا ببینید، این خانه سیاه است
۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه
جادههای طلایی

جادهها طلاییاند، دانهها بیتابند. فصل برداشت گندم رسیده است.
- گندمهایی که کنار جاده سهرین به زنجان روییده بودند.
۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه
چه کسی وبلاگم را دزدید ؟
هنوز به خانه نو نیامده، اسبابها را نچیده و خستگی اسباب کشی در نکرده، دعوایمان شد، صاحبخانه قبلیمان دزد از آب درآمد و اگرکمی به خودم نمیجنبیدم همین فرش زیر پای نخ نما و زیرشلواری راه راهم را میدزید.
به هر حال، کمی که عصبانیتم فروکش کرد پلیس بازیام گل کرد، خواستم ببینم دزد کی و کجا آمده زندگیمان را دزیده و در رفته است. شمارنده وبلاگم مال "وبگذر" بود، ثبت کرده که جناب دزد ساعت 14:57 با یک مرورگر نامعلوم از سیستم عامل ویستا به وبلاگ من آمده، آی پی اش را که پیگیری کردم نام سرویس دهندهاش این بود: TSTONLINE آدرسش هم این است: پلاک 207 خیابان ایرانشهر شمالی.
درست یک دقیقه بعد از این در ساعت 14:58 بازدید کننده دیگری از یک آیپی دیگر از طریق بلاگفا به وبلاگ وارد میشود و پس از آن تا ساعت 20:34 که خود من با استفاده از کش گوگل وبلاگ را باز کردم هیچ رکورد دیگری در شمارنده ثبت نشده است.
TSTONLINE ؟
نام شرکت تراشه سبز تهران است. شرکتی که چندی پیش برنده مزایده VOIP شد، سیستم جدید ارتباط تلفنی این شرکت با خارج از کشور با عنوان تجاری "بیستاک" در ماههای اخیر حجم عمدهای از تبلیغات را در سطح شهر تهران و با استفاده از تبلیغات محیطی و صدا و سیما به خود اختصاص داده است.
نکته: ماهیت برنده مزایده مخابرات یادتان است؟
کنارگذر:
چه اتفاقی افتاده است؟
در همین رابطه:
راز سر به مهر، محمد معینی : مهم؛ برای آنها که قصد اسباب کشی از بلاگفا را دارند
به هر حال، کمی که عصبانیتم فروکش کرد پلیس بازیام گل کرد، خواستم ببینم دزد کی و کجا آمده زندگیمان را دزیده و در رفته است. شمارنده وبلاگم مال "وبگذر" بود، ثبت کرده که جناب دزد ساعت 14:57 با یک مرورگر نامعلوم از سیستم عامل ویستا به وبلاگ من آمده، آی پی اش را که پیگیری کردم نام سرویس دهندهاش این بود: TSTONLINE آدرسش هم این است: پلاک 207 خیابان ایرانشهر شمالی.
درست یک دقیقه بعد از این در ساعت 14:58 بازدید کننده دیگری از یک آیپی دیگر از طریق بلاگفا به وبلاگ وارد میشود و پس از آن تا ساعت 20:34 که خود من با استفاده از کش گوگل وبلاگ را باز کردم هیچ رکورد دیگری در شمارنده ثبت نشده است.
TSTONLINE ؟
نام شرکت تراشه سبز تهران است. شرکتی که چندی پیش برنده مزایده VOIP شد، سیستم جدید ارتباط تلفنی این شرکت با خارج از کشور با عنوان تجاری "بیستاک" در ماههای اخیر حجم عمدهای از تبلیغات را در سطح شهر تهران و با استفاده از تبلیغات محیطی و صدا و سیما به خود اختصاص داده است.
نکته: ماهیت برنده مزایده مخابرات یادتان است؟
کنارگذر:
چه اتفاقی افتاده است؟
در همین رابطه:
راز سر به مهر، محمد معینی : مهم؛ برای آنها که قصد اسباب کشی از بلاگفا را دارند
اشتراک در:
پستها (Atom)