۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

هفت ساله تو این خطم

"من که مسافرکش نیستم، تفریحی میام تو خط، مسافر بود، بود. نبود راه میفتم. بشین 5 دقیقه‌ای راه میفتیم."
45 دقیقه طول کشید راه بیفتد و ظرفیت ماشین تکمیل بود. مسافری میانه راه خواست پیاده شود، پول را که داد، صدای راننده درآمد:
- "آقا کرایه کم دادی"
- "نه آقا کرایه‌اش همینقدره، من هرشب کارمه"
-"منم هر شب کارمه، به من داری میگی، من هفت ساله تو این خطم، هر شب باید با مسافر بحث کنیم، کرایه‌تو بده داداش"
مرد با عصبانیت کرایه‌ اضافی را داد و رفت.
"من هفت ساله تو این خطم، ندونم کرایه چقدره که کلاهم پس معرکه‌است. خدایی شغل نیست این مسافرکشی، اه."

-------------

کنارگذر:
دور افتاده‌ بودم از جاده. به راهنوشت ظلم کرده‌ام. می‌بخشد و ببخشید. جاده هنوز انتها ندارد.

۳ نظر:

Elham گفت...

با این روال ، دعوا سر بیست و پنج تومنی ها هم به زودی بالا خواهد گرفت و برای دعوا کردن سر یک بیست و پنج تومنی لازم نیست حتما آدم فقیر و بی آبرویی باشی ، می توانی آبرودار دیروز باشی ، همان که بیست و پنج تومنی ها را توی صندوق صدقات می انداخت ، حالا اما یک چیزهایی را به تو تحمیل کرده اند !

...

راستی برای من تازه وارد یک سوالی پیش میاد و اونم اینکه چرا شما بیشتر در راه هستید ؟

پیر فرزانه گفت...

و این دعوا همچنان از ازل تا ابد ادامه دارد.شاید سالها ، شاید قرنها ، شاید هزاره ها.
آنقدر به دروغ گفتن عادت کرده ایم که برای گفتن اش دیگر دلیل نمی خواهیم. شاید هم در جاهایی بیان دروغ افتخارمان شده است از بس که بزرگان قوممان در حال دروغ پردازی هستند و مفتخر.

سین دخت گفت...

شاید تو خیالش یه شغل دیگه داره طفلک ...
دروغ مالیات نداره
من تازه فهمیدم!!!